مهران غفوریان: من رکورددار ایستادن جلوی تلویزیونم. از همون اولش میخواستم برم توش… تا اینکه بالاخره موفق شدم… سوهان روح کسانی بودم که میخواستند تلویزیون ببینند!
به گزارش ستاره ها؛ مهران غفوریان در برنامه «چهلتیکه» گفت: آنقدر در برنامههای مختلف درباره پدرم حرف زدم که فکر کنم همه بدانند پدرم ناخدای نیروی دریایی بوده است.
من رکورددار ایستادن جلوی تلویزیونم. از همون اولش میخواستم برم توش… تا اینکه بالاخره موفق شدم… سوهان روح کسانی بودم که میخواستند تلویزیون ببینند!
ورودغفوریان به تلویزیون
اولین بار با دعوت یک دوست در تست برنامه «۳۹» به کارگردانی داریوش کاردان و مهرداد خسروی شرکت کردم و آنجا برای بازی پذیرفته شدم. سال آخر هنرستان بودم. دستمزدم در آن برنامه ۲۹ هزار تومان بود!
با پخش شدن «ساعت خوش»، ما پودر شدیم!
برخلاف «ساعت خوش» که نگاه عامهپسندی داشت و به شدت هم میان مردم جا باز کرد. با احترام به داریوش کاردان باید بگویم که با پخش شدن «ساعت خوش»، ما (تولیدکنندگان برنامه «۳۹») پودر شدیم!
سریال «هژیرها» الهام گرفته از پدربزرگم بود
سریال «هژیرها» را از پدربزرگ مادریام الهام گرفتم. بعد از پخش این برنامه وقتی به خانه پدربزرگ و مادربزرگم رفتم پدربزرگم به من کممحلی کرد و به مادربزرگم هم گفت که من را تحویل نگیرد!
چرا «هژیرها»؟!
بیژن بنفشهخواه برادری دارد که نامش هژیر است. او چندین بار برایم تعریف کرده بود وقتی بانک یا ادارهای میرود و نامش را میگوید همه تعجب میکنند و به زحمت میتواند آنها را تفهیم کند که نامش هژیر است.
من هم به برادر بیژن گفتم نگران نباش، کاری میکنم همه اسمت را بشناسند و دیگر از شنیدن نام هژیر تعجب نکنند. اینطور شد که نام این برنامه «هژیرها» شد و اتفاقاً نام هر سه داداش را هم هژیر گذاشتم!
خاطره غفوریان از روزهای ضبط «زیرآسمان شهر»
تولید این برنامه معمولاً تا دیر وقت ادامه پیدا میکرد و همیشه عده زیادی از مردم در نزدیکی لوکیشنی که ما برنامه را ضبط میکردیم ازدحام میکردند.
در این بین ما تدارکاتچی داشتیم که حدود ۵۰ سال سن داشت و هر شب با تکهای کاغذ به من و یا سایر بازیگران مجموعه مراجعه میکرد و با این توضیح که برای دختر خالهام یا دختر داییام امضاء شما را میخواهم از ما امضاء میگرفت.این کار هر شب ادامه پیدا میکرد به طوری که بدون اینکه خودش هم متوجه شود مثلاً چندین بار از من برای دختر داییاش امضا گرفته بود؛ تا اینکه ما متوجه شدیم که این دوست تدارکاتچی امضاهای ما را به افرادی که اطراف لوکیشن ما جمع میشوند میفروشد.
چون در آن دوران هنوز دوربین موبایل رایج نبود و امضاء مد بود و این دوست تدارکاتچی امضاهای ما را به قیمتهای متفاوت میفروخت. بالاترین قیمت امضا برای حمید لولایی بود!
گاهی به دوستان فقیدم پیام میدهم
شماره موبایلهای این دوستان را حذف نکردهام حتی گاهگداری به این دوستان پیامک هم میدهم!
مثلاً چند وقت پیش به عارف لرستانی پیامک دادم.
علیمردانی از بچههای پشت صحنه میخواهد که گوشی مهران غفوریان را بیاورند تا او آخرین پیامکاش به عارف لرستانی را بخواند.